خیانت یکی از مسایلی است که در سالیان اخیر بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. با پیشرفت و شهری شدن بیشتر زندگی ها و شکسته شدن برخی تابو ها، حالا فرصت بیشتری برای صحبت راجع به این موارد وجود دارد. اکثرا تصور بر این است که این مرد ها هستند که خیانت میکنند، اما خانم ها نیز خیانت میکنند.
ابتدا باید فهم درستی از ازدواج داشته باشیم. کسی که ازدواج میکند تصمیم گرفته است که تنوع طلبی را کنار بگذارد و با یک نفر برای همیشه زندگی کند و تمام زندگی اش را برای او بگذارد. در واقع تعهد و پایبندی زن و مرد به یکدیگر و قول هایشان، زیربنای ازدواج است. کوچک ترین ضربه ای به این اعتماد و تعهد برای زندگی مشترک بسیار مضر است. تفاوت های فرهنگی، تفاوت های شخصیتی و وضعیت های مختلف میتواند زمینه ساز خیانت شود. ازدواج با عشق شروع میشود، اما کم کم صمیمیت بین طرفین کاهش مییابد و با حاکم شدن روزمرگی، زندگی ملال آور میشود و ممکن است باعث رفتارهای ناهنجار از جمله خیانت شود. زن یا مرد تشنه محبت دنبال چشمه محبت دیگری میگردد.
برخی ها هنوز به این بلوغ نرسیده اند که درک کنند ازدواج به معنای پایان یک نفر بودن است، فکر میکنند استقلالشان از بین رفته است، درحالی که بعد از ازدواج کارهای شما بیش از خودتان را تحت تاثیر قرار میدهد، اما این به این معنا نیست که دیگر چیزی در اختیار شما نیست. در واقع باید به تعادلی میان استقلال خود و مشترک بودن زندگیتان برسید.
بعضی ها از این هراسانند که بعد از ازدواج دیگر برای جنس مخالفشان جذابیتی نداشته باشند، بنابراین برای اینکه از این مساله اطمینان یابند به روابطی غیر از ازدواج وارد میشوند. عدم ابراز احساسات و عشق به طرف مقابل ممکن است این احساس را القا کند که دیگر مانند قبل زیبا و پرجذبه نیست و یک نوع خلا را در خود ببیند؛ و یک راه پر کردن این خلا را این میداند که با کسی غیر از همسرش وارد رابطه شود تا ببیند آیا واقعا اینطور است یا خیر.
اساس خیانت را نوع رابطه زن و شوهر بوجود میآورد. وقتی رابطه خوبی میان آن ها برقرار نباشد احتمال دارد یکی از طرفین به خیانت روی بیاورد. مشکلات شخصیتی و اختلالات جنسی میتوانند زمینه ساز عدم محبت به طرف مقابل شود و زمانی که عشق و محبت و صمیمیت کمرنگ شود خیانت محتمل میشود. وقتی نیازهای عاطفی و جنسی زن و شوهر ارضا نشود، یکی از راه هایی که برای رفع این مساله به ذهن آن ها میآید، شروع رابطه جدید است.
رفتار نامناسب، جر و بحث و دعوای مداوم واقعا برای هر کسی آزاردهنده است، آنقدر که دیگر همه چیز فراموش میشود و انگیزه ای برای ابراز عشق باقی نمیگذارد. از این رو برخی همسران برای رهایی از این مخمصه و جست و جوی مقداری آرامش، به غلط، به خیانت روی میآورند، غافل از این که این نسخه کاملا موقتی است.
برخی اوقات به دلایل گوناگون، همسران تمایل و انگیزه شان برای رابطه جنسی با همسرشان را از دست میدهند یا دیگر اهمیتی مانند قبل ندارد. این مساله فشار جسمانی و روانی بسیار زیادی به طرف مقابل وارد میکند، تا حدی که ممکن است او را از مسیر اصلی منحرف کند و برای رهایی از این فشار وارد رابطه دیگری شود.
دیده شده است در بعضی ازدواج ها، دلیل خیانت، پاسخ به خیانت همسر بوده است، یعنی احساس میکند چون طرف مقابل او خیانت کرده است او نیز مجاز است چنین کاری را در حقش انجام دهد و مقابله به مثل کند. یک جور انتقام گیری، میخواهند به طرف مقابل بفهمانند زمانی که آنها خیانت کرده اند، چه حسی داشته اند.
تنوع طلبی و جست و جوی هیجان هم میتواند منجر به روابط مخفی و خارج از ازدواج شود. یعنی در حالت عادی مشکلی در زندگی آنها وجود ندارد. اما چون تنوع طلب هستند دوست دارند تجارب دیگری را هم داشته باشند و همین مخفی بودن اینگونه روابط بر جذابیت آن ها میافزاید.
خانواده ای که فرد در آن تربیت شده است میتواند روی اینگونه رفتارها تاثیر بگذارد. الگوی اول فرزندان، والدین آنها هستند. اگر خیانتی میان والدین رخ داده باشد، ممکن است فرزندان با الگوبرداری از آنها چنین مسایلی را بوجود آورند، چون والدین خود را "کامل ترین" میبینند. بخشی از شخصیت یک فرد در شرف ازدواج، در کودکی و نوجوانی او شکل گرفته است، بنابراین اگر در این زمان ها تعارض و کشمکشی میان والدینش موجود بوده باشد، ممکن است روی او تاثیر گذاشته باشد.
سن یکی دیگر از عواملی است که در بروز خیانت موثر است. در واقع خیانت در افراد بین هیجده تا سی سال، دو برابر افراد بالای پنجاه سال است. سخت گیری، رابطه جنسی، شرایط زنگدی و مسایل کاری هم تاثیر زیادی روی رابطه غیر از ازدواج دارند. افرادی که روابط ضعیفی با اطرافیان و دوستان خود دارند و تعهد مذهبی چندانی ندارند بیشتر امکان خیانت در ازدواج خود را دارند. حتی در پژوهشی مشخص شد احتمال خیانت در افراد دارای تحصیلات بالا، از بقیه بیشتر است!